متن آهنگ دشمنت را خسته بینم جهان
الهی دشمنت را خسته بینم
به سینه ش خنجری تا دسته بینم
سر شب آیم، احوالش بپرسم
سحر آیم، سحر آیم
مزارش بسته بینم
سحر آیم، مزارش بسته بینم
مرا نه از سر، نه سامان آفریدند
پریشونم، پریشون آفریدند
پریشون خاطرم رفتند و در خواب
منو از خاک، منو از خاک ایشون آفریدند
منو از خاک ایشون آفریدند
الهی دشمنت را خسته بینم
به سینه ش خنجری تا دسته بینم
سر شب آیم، احوالش بپرسم
سحر آیم، سحر آیم
مزارش بسته بینم
سحر آیم، مزارش بسته بینم
خوشا آنان که پا از سر ندونند
میون شانه خشک و تر ندونند
کنشت و کعبه و بت خانه و دیر
سرایی خالی، سرایی خالی از دلبر ندونند
سرایی خالی از دلبر ندونند