متن آهنگ دل شیشه ای (ستار) سعید محمدی
هر آن دل را که سوزی نیست ، دل نیست
دل آسوده غیر از آب و گل نیست .
دل من برات مثه شیشه بود
انگار عشق تو ، بی ریشه بود
سنگ غم زدی به دل من و ، اونو شکستی .
شبا تو کوچه ، اشک و آه تو
حرفای قشنگ ،نامه های تو
آبروی این عشق کهنه بود ،که از اون گذشتی .
رفته ز یادت حالا روزای گذشته
نداری حرفی واسه دلی که شکسته
چشمات چراغ بود ، شبا تو فضای خونه
می گفتی عشقت همیشه عشق می مونه .
دل من برات مثه شیشه بود ، انگار عشق تو بی ریشه بود
سنگ غم زدی به دل من و اونو شکستی .
شبا تو کوچه اشک و آه تو ،حرفای قشنگ، نامه های تو
آبروی این عشق کهنه بود که از اون گذشتی .
اما یک سؤال مونده تو سینه
که چرا آخر راه ما اینه ؟ ....ندارم جوابی .
دلامون چرا بی وفا شده ؟
دروغ و ریا کار ما شده ؟ .... کو عشق نابی ؟
رفته ز یادت حالا روزای گذشته ، نداری حرفی واسه دلی که شکسته
چشمات چراغ بود شبا تو فضای خونه ،می گفتی عشقت همیشه عشق می مونه ....