بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب که بام ها همه بیدار و بارور گردد بخوان دوباره بخوان تا کبوتران سپید به آشیانه خونین دوباره برگردند بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت که موج اوج طنینش ز دشتها گذرد پیام روشن باران ز بام نیلی شب که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
ز خشکسال چه ترسیم که سد بسی بستن و در برابر آب که در برابر کوه و در برابر آوازو در برابر شور تو خاموشی که بخواند؟ تو می روی که بماند؟ که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟
زمین تهیست ز رندان همین توئی تنها که عاشقانه ترین پهنه را دوباره بخوانی بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی بخوان به نام گل سرخ بخوان به نام گل سرخ