جوونی و هزار آرزو پشت موی بلند و پشت بازو در جستجوی رنگین کمون همگی از خونه زدن بیرون حرف از تقسیم آب و گندم فتح دروازه تمدن صلح و دوستی دنیای ایده آل دنیای عاشقای بی خیال یکی تو جمع خودشو یادش رفت یکی یه چیزی جا گذاشت و مجبور شد برگرده یکی زد تو کار کت و شلوار و کاپشن یکی زندگیشو فروخت به استاک اپشن (stock option) شادی دیپرشن گرفت و بستری شد شکوفه دق کرد و پژمرد آزاده زیاد حرف زد و افتاد تو زندون امید رو فرستادن قبرستون ایمان زد تو کار شک و تردید رستم خماره، میگن تو ترکه دایی! پیمان زد زیر حرفش و فرار کرد آرزو گم شد، شاید یه روز برگرده [