کاشکی می شد که بخندم همیشه چه کنم دست خودم نیست ، نمی شه
کاشکی می شد که بخندم همیشه چه کنم دست خودم نیست ، نمی شه دیگه اون روزهای زیبا نمیاد ، دیگه اون خنده به لب ها نمیاد زندگی راستی چه زود می گذره ، آدم از فردای خود بی خبره زندگی راستی چه زود می گذره ، آدم از فردای خود بی خبره
گاهی از مدرسه و کیف و کتاب گفتی برام گاهی از شیطونی های بی حساب گفتی برام گاهی از مردم بی عاطفه نالیدی واسم گاهی از عاشقی و رنج و عذاب گفتی برام زندگی راستی چه زود می گذره ، آدم از فردای خود بی خبره زندگی راستی چه زود می گذره ، آدم از فردای خود بی خبره
کاشکی می شد که بخندم همیشه
کاشکی می شد که بخندم همیشه چه کنم دست خودم نیست ، نمی شه دیگه اون روزهای زیبا نمیاد ، دیگه اون خنده به لب ها نمیاد زندگی راستی چه زود می گذره ، آدم از فردای خود بی خبره زندگی راستی چه زود می گذره ، آدم از فردای خود بی خبره
گاهی از مدرسه و کیف و کتاب گفتی برام گاهی از شیطونی های بی حساب گفتی برام گاهی از مردم بی عاطفه نالیدی واسم گاهی از عاشقی و رنج و عذاب گفتی برام زندگی راستی چه زود می گذره ، آدم از فردای خود بی خبره زندگی راستی چه زود می گذره ، آدم از فردای خود بی خبره
زندگی راستی چه زود می گذره ، آدم از فردای خود ، بی خبره