خرد مست است و دل مست است و جان مست به سودایت روان ناتوان مست ز حد بگذشت مستی های ذرات فلک مست و زمین مست و زمان مست بیا در باغ و شور بلبلان بین سمن مست و چمن مست , ارغوان مست شراب ناب رحمت را چه گوئیم کز او دلداه مست و دلستان مست ز دنیا تا به عقبی گر ببینی همه ره کاروان در کاروان مست جهان مستند و از مستی ندانند جهان اندر جهان اندر جهان مست