ای کاش که جای آرمیدن بودی ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این ره دور را رسیدن بودی کاش ار پی صدهزار سال از دل خاک چون سبزه امید بر دمیدن بودی چون سبزه امید بر دمیدن بودی
یک چند به کودکی به استاد شدیم یک چند به استادی خود شاد شدیم پایان سخن شنو که ما را چه رسید از خاک برآمدیم و بر باد شدیم بر باد شدیم
برخیز و مخور غم جهان گذران بنشین و دمی به شادمانی گذران در طبع جهان اگر وفایی بودی نوبت به تو خود نیامدی از دگران