خونه خونه نیست وقتی رفتی ویرون شد بعد رفتنتگریه کردن آسون شد چله نشین همسایه بارون شد و یلدای بی کسی رو بی تو گریه کرد ستاره با تو رفتشب شیشه ای پژمرد یکی خاطرات منو از رو طاقچه شب برد ستاره با تو رفت بی تو قلب شب پوسید لب نوعروست رو لب ظلمتو بوسید ستاره با تو رفت
وقت رفتنت قلب کوچه غمگین بود پلک پنجره رو به کوچه سنگین بود در ذهن ابرا از رنگ شب رنگین بود و عابری به یادت تا صبح گریه کرد
ستاره با تو رفتشب شیشه ای پژمرد یکی خاطرات منو از رو طاقچه شب برد ستاره با تو رفت بی تو قلب شب پوسید لب نوعروست رو لب ظلمتو بوسید ستاره با تو رفت
ها ... ها...ها ...ها ...
ستاره با تو رفتشب شیشه ای پژمرد یکی خاطرات منو از رو طاقچه شب برد ستاره با تو رفت بی تو قلب شب پوسید لب نوعروست رو لب ظلمتو بوسید ستاره با تو مرد