قصه ی غربت و سرگردونیامو برای پنجره ها زمزمه کردم هر نفس با شبای ابری و دلتنگ غصه هام و بی صدا زمزمه کردم دنبال یه نیمه ی گمشده بود که با هم یه سیب کامل و بسازیم دنبال حریفی بودم که من و اون زندگی مون و به پای هم ببازیم گشتن و گشتن و تا همیشه گشتن به همه پنجره ها سرک کشیدن قصه ی من و تو مثل مهر و ماه جستجو حتی برای نرسیدن یه ستاره ام یه ستاره غریبه گوشه ی یه کهکشون بی نهایت راه و گم کردم و سرگردون و تنها وسط یه آسمون بی نهایت..