پر از سکوته فضای خونه گل جدایی تو باغچه زد جوونه تو آیینه دیدم غم چشاتو چرا ندیدم سکوت لحظهها تو من از دیارت نمیکشم پر هوای مرگِ واسم هوای دیگر نگو که دیره منو صدا کن تو باغ دستات پرنده رو رها کن من آشناتم جفت صداتم هر جا که باشی شریک لحظاتِتم حالا میشینم با خاطراتم تو این غریبی غبار خاک پاتم نگو که دیره منو صدا کن تو باغ دستات پرنده رو رها کن من آشناتم جفت صداتم هر جا که باشی شریک لحظاتِتم