هرشب به یادت از سوز هجران دارم سخن ها از راز پنهان پرده ز رویت بگشا شب تار پنهان مکن باز روی مه ای یار دریای عشقم بنشین کنارم دریای عشقم بنشین کنارم با موج لرزان گویم نگارم وای از شب من وای از شب من وای از شب من وای از شب من هرگز ندیدم جز بی وفایی جانا مگر بود مهر و وفایی
بی تو ندارد صبح این شب من تاریک تر از شب شد منزل من خورشید رویت در ظلمت شب کی می کند روز کاشانه من شمع شب تار آتش بر افروز پروانه ام من بال و پرم سوز هرگز ندیدم جز بی وفایی جانا مگر بود مهر و وفایی
بی تو ندارد صبح این شب من تاریک تر از شب شد منزل من خورشید رویت در ظلمت شب کی می کند روز کاشانه من شمع شب تار آتش بر افروز پروانه ام من بال و پرم سوز هرگز ندیدم جز بی وفایی جانا مگر بود مهر و وفایی هرگز ندیدم جز بی وفایی جانا مگر بود مهر و وفایی