شبی که مهمان تو بودم به شکوه ای لب نگشودم که شمع آن انجمن نظر نبودش به من
همه نظر ها به نگاهت به فتنه ی چشم سیاهت همه سخن گوی تو دل همه سوی تو
تو غافل ز من وز غم دل من دل آسوده از درد و مشکل من که چه ها دیدم از دست تو ز بلای چشم مست تو
باید بروم شکوه از تو کنم با خدای جهان رو سوی خدا آورم ز غمت ای بلای زمان [ آهنگ های ایرانی و موزیک آلبوم های جدید در ایران ترانه ] چه شد دل بریدی مگر خود ندیدی ز من آن همه مهربانی ها مکن نا توانم که من هم جوانم ولی دیدم از تو جوانی ها
تو غافل ز من وز غم دل من دل آسوده از درد و مشکل من که چه ها دیدم از دست تو ز بلای چشم مست تو
باید بروم شکوه از تو کنم با خدای جهان رو سوی خدا آورم ز غمت ای بلای زمان [ آهنگ های ایرانی و موزیک آلبوم های جدید در ایران ترانه ] چه شد دل بریدی مگر خود ندیدی ز من آن همه مهربانی ها مکن نا توانم که من هم جوانم ولی دیدم از تو جوانی ها