چرا ما حرف دیگه برای گفتن نداریم یا داریم و هیچ کدوم میل شنُفتن نداریم همه حرفای من و تو دیگه تکراری شده خونه قلب منو تو جای بیزاری شده من پریشون تو گریزون زندگی ساکت و سرد خونه ما مثل زندون پر حسرت پر درد خونه ما مثل زندون پر حسرت پر درد
میشه با گفتن نه با طلاق سرنوشتا رو جدا کرد و گذشت میشه پیوند یه عمرو پاره کرد آشیونها رو رها کرد و گذشت آشیونها رو رها کرد و گذشت
اما این غنچه گلامون چی میشن اونا که فردا رو باید بسازن اونا که با چشم گریون میبینن امروز و فردا رو دارن می بازن دلای مظطرب و کوچیکشون که تو سینه داره پر پر میزنه مثل گنجشکی که افتاده به سنگ میون سرخی خون جون میکنه من و تو مسئولیم من و تو مسئولیم
اما این غنچه گلامون چی میشن اونا که فردا رو باید بسازن اونا که با چشم گریون میبینن امروز و فردا رو دارن می بازن دلای مظطرب و کوچیکشون که تو سینه داره پر پر میزنه مثل گنجشکی که افتاده به سنگ میون سرخی خون جون میکنه من و تو مسئولیم من و تو مسئولیم من و تو مسئولیم من و تو مسئولیم