متن آهنگ عابر شب کورش یغمایی
همسفر با سایهها
در دل این کوچهها، عابر تنها منم
چشم به راه صبح فردا
توی فکر رفتنم
مونده حرفها روی لبهام
پر حرفِ گفتنم
نفس تو سینه خسته
تنم از خلوت این شبها شکسته
دوباره انتظار تو چشمام نشسته
عابر شهر شبم
خالی از عشق دلم
کوچهها زیر پاهام
وسعت شب توی چشمام
بغض گریه تو صدام
همدم من سایۀ ترس
با تو بودن حرف من
نفس تو سینه خسته
تنم از خلوت این شبها شکسته
دوباره انتظار تو چشمام نشسته