متن آهنگ عاشقانه گوگوش
آمدی از من گریزان
آشنا با من صدایت
گفته بودی وقت رفتن
می کند روزی رهایت
دیدی آخر با وفایم
قصه گفت از بی وفایی
از کنارت رفت و گفتی
ای دریغ از آشنایی
با دلی آکنده از غم
آمدی مات و پریشان
در نگاهت می درخشد
آن قرار و عهد و پیمان
گر چه از عشقم گذشتی
خسته دل ماندم به راهت
تا بیایی شاید از ره
این زمان بخشم گناهت
همچو دوران گذشته
سر دهم بهرت ترانه
سر به روی شلنه ی تو
می گذارم عاشقانه