با گریه به تو گفتم بشنو تو صدای من از زمزمه سازم از حال و هوای من در آن شب بی فردا افتادی به پای من تا دیدی حقیقت را در حال و هوای من ای ساده تر از شبنم گلبرگ شقایق ای درد تو چون قصه پر غصه عاشق ای شب همه شب مستی میلاد و بهانه ای بغض بجا مانده ای از شعر و ترانه این گرمی آوازم یا زمزمه سازم دست خود من نیست از غصه نجاتم ده گویی که بدون تو جان است و بدن نیست با گریه به تو گفتم بشنو تو صدای من از زمزمه سازم از حال و هوای من در آن شب بی فردا افتادی به پای من تا دیدی حقیقت را در حال و هوای من
اکنون که منم در به در از دست زمونه گریه شده همزاد من از درد شبونه اشک منه عاشق از رنج درونه تا عالم عاشق یه سراب و یه فریبه دنیا به خدا اینجوری هرگز نمیمونه فریاد من و دل از عشق و جنونه تا این دل دیوونه بسوزد به نگاهی من عاشق عشقم چه بخواهی چه نخواهی
با گریه به تو گفتم بشنو تو صدای من از زمزمه سازم از حال و هوای من در آن شب بی فردا افتادی به پای من تا دیدی حقیقت را در حال و هوای من ای ساده تر از شبنم گلبرگ شقایق ای درد تو چون قصه پر غصه عاشق ای شب همه شب مستی میلاد و بهانه ای بغض بجا مانده ای از شعر و ترانه این گرمی آوازم یا زمزمه سازم دست خود من نیست از غصه نجاتم ده گویی که بدون تو جان است و بدن نیست با گریه به تو گفتم بشنو تو صدای من از زمزمه سازم از حال و هوای من در آن شب بی فردا افتادی به پای من تا دیدی حقیقت را در حال و هوای من