واسه اون گنبد زرین ، پشت کوههای خراسون واسه اون صحن مطهر ، تو غروب کنار ایوون واسه کفترای معصوم که تو آسمون میگردن واسه آدمای مغموم که میان دخیل می بندن واسه اون هوای تازه ، که پر از عطر گلابه اگه دستم به ضریحت برسه واسم یه خوابه واسه اون ساحت پاکی که درش همیشه بازه واسه دستای نیازی که به سوی تو درازه دل من تنگه میدونی ، تو که ماه آسمونی چقدر آرزو دارم لب حوض وضو بگیرم یا که از تربت پاکت ، مث یاس ها بو بگیرم واسه اون اوج شکفتن ، تو عالم زیارت واسه اون لحظه ای که آدم ، میرسه به بی نهایت دل من تنگه میدونی ، تو که ماه آسمونی هیچ کسی نومید و ناکام ، نمیره از آستانت تو پر از لطف و شفایی واسه درد دوستانت مث مرهم می مونی تو ، واسه آدمای در بند تو امیدی که میشینه توی قلب یک نیازمند تو صدام کن ، تو صدام کن ، تا بیام پاتو ببوسم اگه دلتنگی تو از من ، حاک درگاتو ببوسم میدونم که حاجتا رو ، میدی ای قبله ی حاجات موقع گریه و زاری ، لحظه ی خوب مناجات من یه قاصر ، یه خطاکار ، اما تو بزرگواری میدونم که هیچ نیازی به زیارتم نداری اما من غرق نیازم ، واسه لحظه رسیدن واسه تو حرم نشستن ، مرقد پاکتو دیدن دل من تنگه میدونی ، تو که ماه آسمونی