یه روزی خسته بودم از روزگار از ظلم این ایل و تبار خنجر به پشتم بی شمار برگای زرد درخت اعتماد تو خزون زندگی می افتادن هزار هزار اومدی با طلوع دست تو توی باغ زندگیم سبد سبد غنچه شکفت مرغک خسته احساس من غیر قصد عشق تو چیزی نخوند چیزی نگفت تو غایت آرامشی تعبیر هر خواب خوشی تو معنی ایثار و عشق مفهوم خوب سازشی
خوب من بی تو غمگینه بهار با تو سبز و لاله زاره شوره زار با تو رفیق روزگار ناز من همدم و همراز من بهونه آواز من تنها تویی نیاز من تو غایت آرامشی تعبیر هر خواب خوشی تو معنی ایثار و عشق مفهوم خوب سازشی