یکه و تنها وغریب؛مثله یه کوه سربلند با قله ای که آدما هرگز به اون نمی رسن یه دست مهربونی که روی پر ستاره ها تو آبیای آسمون بال و پری مثل خدا بال و پری مثل خدا
کسی که نخلستون و شب شاهد ناله هاش بودن خونه های فقیر شهر همیشه چشم براش بودن کسی که نخلستون و شب شاهد ناله هاش بودن خونه های فقیر شهر همیشه چشم براش بودن
با سفره ی خرما و نون ، عدالتُ معنی می کرد با بازوان مردونش ، شجاعتُ معنی می کرد
رها و سبز و استوار ، مثل یه سرو سر فراز با قامتی که خم نشد ، جز توی محراب نماز جز توی محراب نماز
تو خلوتش برای چاه قصه ی دریا رو می گفت حدیث یک روح بزرگ یه مرد تنها رو می گفت
یکه و تنها وغریب؛مثله یه کوه سربلند با قله ای که آدما هرگز به اون نمی رسن
تو خلوتش برای چاه قصه ی دریا رو می گفت حدیث یک روح بزرگ، یه مرد تنها رو می گفت حدیث یک روح بزرگ، یه مرد تنها رو می گفت