دور از تو منم تنها تنها منم و غمها هر قطره اشکم صد موج تمنا صد قصه پنهان صد قصه پیدا چو نای بی آوا اگر چه خاموشم زبان دل گوید مکن فراموشم . . . شد موسم شیدائی کو صبر و شکیبائی فالی زدم از حافظ دیشب من سودائی این نکته به جا آمد داد از غم تنهایی . . . گر باده پرستم من از چشم تو مستم من در آهم تا هستم از این ساغر مستم که بی این مستی نیرزد هستی . . . میرفتی و میدیدم کاشانه امیدم یکسر ویران می شد دیم لرزان می شد . . . چو نای بی آوا اگر چه خاموشم زبان دل گوید مکن فراموشم