سر به صحراها زدم من ، بر هوس ها پا زدم من رنج بیش و کم ندارم ، مست عشقم غم ندارم قسمت من هم از این ، دور فلک آزادگی شد حالت من هم مشوّش ، با غم دلدادگی شد رنج بیش و کم ندارم ، مست عشقم غم ندارم
قامتِ آزاده ی من ، پیش گردون خم نشد روی خاک افتادم امّا ، از وقارم کم نشد هر کسی آرام خواهد ، عیش و نوش و کام خواهد قسمت من هم از این ، دور فلک آزادگی شد حالت من هم مشوّش ، با غم دلدادگی شد