متن آهنگ قصه گوی پیر شهر گوگوش
قصه گوی پیر شهرم
بگذر آرام از کنارم
در برم منشین برایت
قصه ای دیگر ندارم
قصه هایت مرده در من
دیگر از افسانه سیرم
بر مزار قصه هایم
می نشینم تا بمیرم
روزگاری آمدی تا در کنار من بمانی
کز دل من می گریزد عشق و رویای جوانی
رفتی و لب های من شد
گور سرد قصه هایم
آمدی تا بار دیگر
جان بگیرد غصه هایم
این زمان افسرده جانی بی پناهم
ای گنه کرده برو ، من بی گناهم