ای لحظه شیرین مستی بر من فراموشی بیار دلخسته ام از این هیاهو آرام و خاموشی بیار رحمی به من بهر خدا کن دل را ز یاد او جدا کن اسیر دام خاطراتم از این قفس دل را رها کن من تشنه آرامشم غرق نیاز و خواهشم هوشیاری ام رنج منو مستی دهد آسایشم
مستی کمک کن تا که بگریزم ز محنت دستم بگیر و فارغم کن از محبت تا تکیه بر مستی کند دل ترک غم مستی کند دل تو ای شراب نازنینم ای یار خوب و همنشینم من تشنه آرامشم غرق نیاز و خواهشم هوشیاری ام رنج منو مستی دهد آسایشم من تشنه آرامشم غرق نیاز و خواهشم هوشیاری ام رنج منو مستی دهد آسایشم