شام شب استخونه
استخاره کن
مادر ریشه های شیشه ای
شیرازتو بخون
بیا شب خونه لطفعلی خان
رودخونه گریه داره چش به راس
باغای غرق
قایقای قاق
قالی های دار
روی کاشیای شرق
چرا چون شبیه شیهه روی اسب مرده
خاصه وقتی خش رو بهار ماس لطفعلی خان
کاتبیم
خوابهای خط خطی
روی شاخهای شب
پشت پردههای درهمیم
همین؟
کمین کرده بازم زمین
گریه کن
چشات قراره که درآد لطفعلی خان
چشات قراره که درآد لطفعلی خان
چشات قراره که درآد لطفعلی خان
چشات قراره که درآد لطفعلی خان