فغان از زخم عریان شقایق چه تلخ درد شلاق حقایق غزل کز کرده و گوشه نشینه تو خودسوزی رنج و قهره عاشق
مذهب تو مذهب من پر حرفهای حسابه اما حرفائی که داری جاش تو حجم یه کتابه اگه خواستن تو جرمه از گناهای کبیره من نمیخوام اون کتابی رو که توش عاشق اسیره نیاد اون لحظه الهی که تو رو از من بگیرن تو هجوم بی ترحم باختن ما را نبینن هر دوی ما بیگناهیم ریشه مون حبس یه خاکه بردهء دین برای هم اما دستامون هلاکه
اگه مذهبا یکی نیست اما قلبامون یکیست میون یه عالمه سنگ دو تا قلب شیشه ایست چی میشه با ما نجنگن اگه قبله مون دوتاست گردن عشق و زدن بدترین حکم خداست بی تو بهتره نباشم بی تو دنیا نمی ارزه اگه محروم از تو باشم زندگیم فقط یه فرضه اسم ما را مینویسن بین یاران خیالی مردم عاریه از عشق قلبا از عاطفه خالی
اگه مذهبا یکی نیست اما قلبامون یکیست میون یه عالمه سنگ دو تا قلب شیشه ایست چی میشه با ما نجنگن اگه قبله مون دوتاست گردن عشق و زدن بدترین حکم خداست بی تو بهتره نباشم بی تو دنیا نمی ارزه اگه محروم از تو باشم زندگیم فقط یه فرضه اسم ما را مینویسن بین یاران خیالی مردم عاریه از عشق قلبا از عاطفه خالی