مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی به جانم شعله افکندی ، مرا دیوانه کردی امشب چه با ناله ، غم از هر دیده می بارد دلم در سینه می نالد ، مرا دیوانه کردی ، مرا دیوانه کردی
رفتی مرا تنها ، به دست غم رها کردی به جان من خطا کردی ، مرا دیگر نخواهی پیدا شدی باز هم تو در جام شراب من از این حال خراب من ، بگو دیگر چه خواهی ، بگو دیگر چه خواهی
اشکی که ریزد ز دیده ی من ، آهی که خیزد ز سینه ی من ، رنگ تمنا ندارد تو آن گل مریم سپیدی ، بی تو دلم شوری و امیدی دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد ، دیگر به دنیا ندارد
هم چون نسیم از برم بگذر ، یک لحظه در دیده ام بنگر شاید نشانی ز عشق و وفا ، بینم به چشم تو بار دگر
هم چون نسیم از برم بگذر ، یک لحظه در دیده ام بنگر شاید نشانی ز عشق و وفا ، بینم به چشم تو بار دگر
اشکی که ریزد ز دیده ی من ، آهی که خیزد ز سینه ی من ، رنگ تمنا ندارد تو آن گل مریم سپیدی ، بی تو دلم شوری و امیدی دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد ، دیگر به دنیا ندارد
هم چون نسیم از برم بگذر ، یک لحظه در دیده ام بنگر شاید نشانی ز عشق و وفا ، بینم به چشم تو بار دگر
هم چون نسیم از برم بگذر ، یک لحظه در دیده ام بنگر شاید نشانی ز عشق و وفا ، بینم به چشم تو بار دگر
اشکی که ریزد ز دیده ی من ، آهی که خیزد ز سینه ی من ، رنگ تمنا ندارد تو آن گل مریم سپیدی ، بی تو دلم شوری و امیدی دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد ، دیگر به دنیا ندارد
مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی به جانم شعله افکندی ، مرا دیوانه کردی امشب چه با ناله ، غم از هر دیده می بارد دلم در سینه می نالد ، مرا دیوانه کردی ، مرا دیوانه کردی
رفتی مرا تنها ، به دست غم رها کردی به جان من خطا کردی ، مرا دیگر نخواهی پیدا شدی باز هم تو در جام شراب من از این حال خراب من ، بگو دیگر چه خواهی ، بگو دیگر چه خواهی
اشکی که ریزد ز دیده ی من ، آهی که خیزد ز سینه ی من ، رنگ تمنا ندارد تو آن گل مریم سپیدی ، بی تو دلم شوری و امیدی دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد ، دیگر به دنیا ندارد