از جداری از دری باید گذشت از در زیباتری باید گذشت از هوای نفس باید زنده شد از پری رخ دلبری باید گذشت تا به خود آمد به خود اندیشه کرد در بلندی ها نشست و ریشه کرد
تو کوهی و افسوس که من کاه تورا می دیدم زین فاجعه غافل شده گه گاه تورا می دیدم امروز که از شأن وجود تو من آگاه شدم دیدم که تو مقصدی و من راه تورا می دیدم ای چشمه ی جوشان من ای طاهر زیبا من قطره ی ناپاک ته چاه تورا می دیدم از بهر عبادت توزان بیش که دل سجده نرفت شرمی ست که با دیده ی خودخواه تو را می دیدم