دلم از تو سنگ سرده تو حصار روز روشن من اسیر و تشنه تو تو اسیر و تشنه من دست چوبی روی کتفم دشمن ترس و تباهی شب تاریک هم صدامه نمی ترسم از سیاهی هر شقایق روی خاک تو چشام یه قوت خونه باید از دریا باشه اونی که با من می مونه من همینم من همینم من تموم آسمونم خون خورشید توی جونم من بزرگ تر از زمینم مثل کوه التماسم عطر کهنه عطر یاسم مثل سنگم پر دردم مثل خورشید ولی سردم من همینم من همینم
بی تو حرف اولینم با تو حرف آخرینم من عمیق آب دریا من سخاوت زمینم من همینم من همینم