وقتی من از تو بی خبر می مونم می میرم وقتی به یادت تا سحر می خونم می میرم بدون تو دنیا برام زندونه می میرم یه روز کنج این زندونه ویرونه می میرم
می میرم می میرم من بی تو می میرم می میرم
هر جا میرم چشمای تو پیش رومه روی تو چون آینه ای پیش رومه می پیجه تو خاطر من عطر خوبت با تو بودن تا به ابد آرزومه به تو محتاجم من ای هوای تازه نفس من با تو زندگی می سازه بی تو می میرم
تو منو دعوت کن به شهر چشمات تو منو مهمون ستاره ها کن تو منو مهمون ستاره ها کن تو منو دعوت کن به روشنی ها از تموم غمها دلو رها کن از تموم غمها دلو رها کن