متن آهنگ هستی مگر مسعود فردمنش
[فردمنش]
سبحان الله
هر چه می شناختم ، نبود
و هر چه بود ، نشناختم
[فردمنش]
صحرا سراسر هم همه ، طوفان و باد و ابر و مه
گویی بیابان عدم ، نتوان دید تا یک قدم
[هم خوانی]
چون نیستی ، هستی مگر
باز است در ، بستی اگر
چون نیستی ، هستی مگر
باز است در ، بستی اگر
[فردمنش]
چون نیستی ، هستی مگر
باز است در ، بستی اگر
[فردمنش]
شمع امید به سوی خاموشی نهایی
در جستجو برای تنها ره رهایی
تشنه لب سرابی ، خشکیده در حبابی
شن زار و باد و طوفان
راه نجات ، ایمان
گذر کن از شب تاریک
سفر کن تا سحرگاهی
به عشق مقصد و مقصود
نترس از هیبت راهی
[هم خوانی]
چون نیستی ، هستی مگر
باز است در ، بستی اگر
چون نیستی ، هستی مگر
باز است در ، بستی اگر
[فردمنش]
چون نیستی ، هستی اگر
باز است در ، بستی اگر
[هم خوانی]
چون نیستی ، هستی مگر
باز است در ، بستی اگر
چون نیستی ، هستی مگر
باز است در ، بستی اگر
[فردمنش]
بال شکسته بودم ، گفت که پرواز کن
خجل ز در کوفتن ، گفت که در ، باز کن