متن آهنگ همسفر ایرج جنتی عطائی
تو از كدوم قصه اي كه خواستنت عادته
نبودنت فاجعه ، بودنت امنيته
تو از كدوم سرزمين ، تو از كدوم هوايي
كه از قبيله ي من ، يه آسمون جدايي
اهل هر جا كه باشي
قاصد شكفتني
توي بهت و دغدغه
ناجي قلب مني
پاكي آبي يا ابر
نه خدا يا شبنمي
قد آغوش مني
نه زيادي نه كمي
منو با خودت ببر
من حريص رفتنم
عاشق فتح افق
دشمن برگشتنم
اي بوي تو گرفته تن پوش كهنه ي من
چه خوبه با تو رفتن ، رفتن ، هميشه رفتن
چه خوبه مثل سايه هم سفر تو بودن
هم قدم جاده ها ، تن به سفر سپردن
چي مي شد شعر سفر
بيت آخرين نداشت
عمر كوچ من و تو
دم واپسين نداشت
آخر شعر سفر
آخر عمر منه
لحظه ي مردن من
لحظه ي رسيدنه
منو با خودت ببر
ترانه سرا : ایرج جنتی عطائی