ای خدا این وصل را هجران مکن سرخوشان عشق را نالان مکن بر درختی کآشیان مرغ توست شاخ مشکن مرغ را پران مکن باغ جان را تازه و سرسبز دار قصد این مستان و این بستان مکن
ای خدا این وصل را هجران مکن سرخوشان عشق را نالان مکن چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن خلق را مسکین و سرگردان مکن
بر درختی کآشیان مرغ توست بر درختی کآشیان مرغ توست شاخ مشکن ، شاخ مشکن ، مرغ را پران مکن شاخ مشکن ، شاخ مشکن ، مرغ را پران مکن
باغ جان را تازه و سرسبز دار قصد این مستان و این بستان مکن
کعبه اقبال کعبه ی اقبال این حلقه است و بس کعبه ی اومید را ویران مکن
نیست در عالم ز هجران تلختر هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن