وقتشه ، وقتشه رفتن ، وقتشه وقتشه ،از تو گذشتن وقتشه مهلت تولد دوباره نیست مردن دوباره ی من وقتشه دیگه دیره واسه گفتن ، این کلام آخرینه فرصت ضجه نمونده ، لحظه های واپسینه دیگه با عاطفه دشمن ، واسه دلتنگی رفیقم توی شط رخ نفرت بی صداترین غریقم من عروسک کدوم بازی وحشت من صدای قحطی کدوم تبارم که مثل تولد فاجعه سردم که مثل حادثه ، آرامش ندارم سرد و ساده و شکسته آینه ی قدیمی ام من با چراغ و گل غریبه با غبار صمیمی ام من می مونم زیر هجوم سنگی آوار کینه واسه بازیچه نبودن آخرین بازی همینه