آنجا که روزی خانه ی عشق و صفا بود سقفی که بامش سایه ی لطف خدا بود دیگر به جا نیستدیگر به جا نیست از آتش ما غیر خاکستر نمانده این خانه ویران گشته جز یک در نمانده آنهم دری نیستره گستری نیست
اول که من رامت شدمپا بسته ی دامت شدم عاشق ترین بودی برایم حالا خرینم بهر تورنج آفرینم بهر تو کم خنده کن بر گریه هایم اول که من رامت شدمپا بسته ی دامت شدم عاشق ترین بودی برایم حالا خرینم بهر تورنج آفرینم بهر تو کم خنده کن بر گریه هایم
از آتش ما غیر خاکستر نمانده این خانه ویران گشته جز یک در نمانده آنهم دری نیستره گستری نیست
چون ایینه با من نشستی نقش مرا در خود شکستی همچون سرابی در بیابان تنها امید من تو هستی چون ایینه با من نشستی نقش مرا در خود شکستی همچون سرابی در بیابان تنها امید من تو هستی
آنجا که روزی خانه ی عشق و صفا بود سقفی که بامش سایه ی لطف خدا بود دیگر به جا نیستدیگر به جا نیست از آتش ما غیر خاکستر نمانده این خانه ویران گشته جز یک در نمانده آنهم دری نیستره گستری نیست آنهم دری نیستره گستری نیست