ای کاش میشد ای کاش ، هر لحظه از تو گفتن در مسلخ شکستن ، در آینه شکفتن ای کاش قصه ما ، میشد دوباره آغاز میشد قفس نباشه ، این آسمون پرواز ای کاش باغ پاییز ، باغ ترانه میشد هر شعر با نگاهت ، یک عاشقانه میشد میشد که این کبوتر ، پر بکشه دوباره از خاک سرخ خورشید ، تا خنده ستاره خوب هنوز و دیروز ، من خسته از غرورم دریای دردم اما ، چه ساکت و صبورم تو خسته بودی از من ، من از گلایه سرشار وقتی که میشکستم ، گفتی خدا نگهدار