مرا نه سر وسامان آفریدن پریشانم پریشان آفریدن پریشان خاطران رفته اند در خاک مرا مرا از خاک ایشان آفریدن پریشان پریشان پریشانم پریشان آفریدن
ز بوی زلف تو مفتونم ای گل ز رنگ روی تو دلخونم ای گل من عاشق ز عشقت بیقرارم تو چون لیلی و من مجنونم ای گل پریشان پریشان پریشان آفریدن
ز دست چرخ وارون داد دارم هزاران ناله و فریاد دارم نشسته دل ستانم با خس و خار چگونه خاطر خود شاد دارم مرا نه سر وسامان آفریدن پریشانم پریشان آفریدن پریشان خاطران رفته اند در خاک مرا مرا از خاک ایشان آفریدن پریشان پریشان پریشان آفریدن
دل عاشق به پیغامی بسازه خمار آلود با جامی بسازه مرا کیفیت چشم تو کافیست قناعتگر به بادامی بسازه پریشان پریشان پریشان آفریدن
اگر دردم یکی بودی چه بودی اگر غم اندکی بودی چه بودی به بالینم حبیبی یا طبیبی از این هر دو یکی بودی چه بودی نمی دونم دلم دیوونه کیست کجا می گردد و در خونه کیست نمی دونم دل سرگشته من اسیر نرگس مستونه کیست پریشان پریشان پریشان آفریدن پریشان پریشان پریشان آفریدن