مگو ، مگو ، برای من حدیثِ آشنایی ، مگو ، مگو ، که یادم آورَد غمِ جدایی مگو ، مگو تو ای جسته از گوشه ی بامِ من ، ببر دیگر از یاد خود نام من چه عمری به پایت تَبَه کردم ، عجب روزگاری سیه کردم پشیمان شدم ، پشیمان شدم
آز آن می ز دست تو نوشیدن ، برای وصال تو ، کوشیدن پشیمان شدم ، پشیمان شدم چه بی همزبان مانده ام وای ، چرا بی نشان مانده ام وای
*****
به یادت زدم می ، سبویم شکستی ، به پایت فتادم ، نگفتی که هستی عجب غافل بودم ، چه ساده دل بودم دگر ناله را در گلو کشته ام ، به دل هر چه آرزو بود کشته ام سرساقی اکنون سلامت که من ، شررهای مِی در سبو کشته ام پشیمان شدم ، پشیمان شدم
آز آن می ز دست تو نوشیدن ، برای وصال تو ، کوشیدن پشیمان شدم ، پشیمان شدم چه بی همزبان مانده ام وای ، چرا بی نشان مانده ام وای