کسیکه میخواستم باشم.... تو تخت تنت یک روبات مچالست دستهات منطبق بین کشالست اون سایه اومده واسه ملاقات اما نه برای گوش دادن به حرفات اون اینجاست با زنجیر برای دستهات اون اومده با یک لیست از شکست هات اون امیدهای مردست از خود تو اون آرزوی سوختست که شده تو پوستم نمیپوشونتم چشمم نمیخوابونتم کسی که میخواستم باشم آروم نمیذارتم از آرشیو بیرون میکشتم و دستگاه باز میخونتم کنار تو میذارتم به حرف وا میداراتم کسی که دوست داشتی باشم به تو بر نمیگردونتم یه خبر تو راهه، نه به این بی رحمی همه چیز خوب میشه، اینو زود میفهمی