شب است و من کنجه تنهایی، نشسته ام شاید باز آیی چه شود برگردی، تو که ترکم کردی به خدا جانم را به لبم آوردی هر شب تا به سحر می نشینم یک هم شب تو بیا نازنینم شاید ببینی بی تو غمگینم یاره دیرینم بمان کنارم گل بهارم، که من به جز تو کسی ندارم بی خبر از دل من تو کجا رفتی من چه کنم تو بگو که چرا رفتی ماهه شب من بنشان تاب و تب من ، برگرد صبحه سپیدم ، تو بیا نوره امیدم ، برگرد بی خبر از دل من تو کجا رفتی من چه کنم تو بگو که چرا رفتی من چه کنم تو بگو که چرا رفتی من چه کنم تو بگو که چرا رفتی