خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان مثل لحظه های درد اجتناب ناپذیر مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان مثل لحظه های درد اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب در دیار خویشتن با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی دیدمت ولی چه دور ، دیدمت ولی چه دیر
این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر دست خسته ی مرا مثل کودکی بگیر با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر
خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان مثل لحظه های درد اجتناب ناپذیر مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان مثل لحظه های درد اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب در دیار خویشتن با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی دیدمت ولی چه دور ، دیدمت ولی چه دیر
این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر دست خسته ی مرا مثل کودکی بگیر با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر
این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر دست خسته ی مرا مثل کودکی بگیر با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر
این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر دست خسته ی مرا مثل کودکی بگیر با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر